جدول جو
جدول جو

معنی ترش شیرین - جستجوی لغت در جدول جو

ترش شیرین
(تُ شُ شی / تُرُ شی)
طعمی که از امتزاج ترشی و شیرینی بهم رسد و آن را میخوش و بتازی مزّ خوانند. (از آنندراج). میخوش و نیم ترش. (ناظم الاطباء). ترش و شیرین. ملس، مجازاً، دارای خشونت آمیخته باخوش طبعی. بظاهر خشمناک و بباطن شادمان:
آن شاهدی و خشم گرفتن بینش
وآن عقده بر ابروی ترش شیرینش.
(گلستان).
در تبسم به جبینش چین است
حسن شوخش چه ترش شیرین است.
امام الدین ریاضی (از آنندراج).
و رجوع به ترش و شیرین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوش شیرین
تصویر جوش شیرین
در علم شیمی گردی سفید رنگ و تلخ مزه که در طب برای رفع ترشی معده و سوءهاضمه و در صنعت برای ساختن لیموناد به کار می رود، در پختن خوراک ها نیز مصرف دارد، در نانوایی و شیرینی پزی گاهی به جای خمیر ترش استعمال می شود، بیکربنات دوسود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترش و شیرین
تصویر ترش و شیرین
هر چیزی که دارای مزه ای آمیخته از ترشی و شیرینی باشد مانند سرکنگبین، میخوش، ملس
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
طعام لذیذ و خوش مزه. (ناظم الاطباء). غذای چرب و شیرین. خوراک چربی دار و شیرینی دار
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان چمچال در بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان است که در نوزده هزارگزی جنوب باختری صحنه و سه هزارگزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان قرار دارد. دشتی است سردسیر و 210 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گاماسیاب و محصول آن غلات و حبوبات و توتون و پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و در تابستان از راه فراش اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ شُ شی)
ترش شیرین. میخوش. ملس: و نیشو اندرسردی بیش از همه است و ترش و شیرین او طبع را نرم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به ترش شیرین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ)
ترمشیرین. پسر دواخان بن براق بن یسوخان از امرای مغول که پس از ایلجیکتای به پادشاهی رسید و مسلمان گشت و اکثر قوم او به تبعیت او باسلام روی آوردند و کار دین اسلام در ولایت ماورأالنهر و بعضی از نواحی خوارزم و بلاد ایغور قوت تمام گرفت. هنگامی که امیر چوپان به خراسان رسید پسر مهتر خود حسن را بولایت زابل و کابل به جنگ ترمه شیرین فرستاد ترمه شیرین از او منهزم شد. (از تاریخ گزیده ص 577 و 607). و رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 121 و 122 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 90، 91 و 210 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترش و شیرین
تصویر ترش و شیرین
میخوش
فرهنگ لغت هوشیار